اکسیژن 💙P1
بپر ادامــــه که یه رمان احساسی داریم 💙💙💙
داشتن یه خواهر کوچولو خیلی خوبه ! بعضی وقتا قدرشو نمیدونی ولی وقتی از دستش میدی تازه به خودت میای و میبینی چه اشتباهی کردی . عروسکِ کوچولوی نیلا رو توی بغلم فشار میدم و آروم اشک میریزم 🥺😭 صدای در اتاقم که میاد آروم میشم و اشکامو سریع پاک میکنم . مامان وارد اتاقم میشه و با لبخند تلخی میگه
: شام حاضره خانم کوچولو !!!!
معمولا اینو به نیلا می گفت ولی دیگه الان منو اینجوری صدا میکنه چون اگه صدا نکنه کی هست که خانم کوچولوی مامان باشه ؟؟؟؟ از تخت پایین میام و پنجره رو باز میکنم . گوش دادن به صدای گنجشک ها کار مورد علاقه ی نیلا بود!! می گفت پرنده ها باهاش حرف میزنن و براش قصه میگن . آفتاب موهای خرماییم رو طلایی و درخشنده جلوه میداد و نسیم خنکی از لا به لای موهام عبور میکرد ✨
خوب بود ؟؟؟ دوستش داشتین ؟؟؟ 💙💙💙 لایک ها فراموش نشه😉❤️❤️❤️❤️