اکسیژن💙 P10

Shadi Shadi Shadi · 1403/04/25 18:54 · خواندن 2 دقیقه

بپر ادامه که مثل همیشه این پارت غمگینه ببخشید که خیلی منتظر گذاشتم تون 

 

 

میخواستم برای همیشه نیلا رو فراموش کنم . اما نمی تونستم خواهر کوچولوی نازنازیم رو فراموش کنم . هر لحظه به حرف های مامان فکر می کردم . اون بخاطره این کوچولو خیلی خوشحال بود و می‌خواست با این کوچولو یه زندگی جدید بسازه . اسمش رو چی بزارم ؟؟؟ نیلا اسم خیلی قشنگی بود بنظرم . می تونستم اسمش رو ملینا بزارم . آره همین اسم عالی بود . از توی اتاق داد زدم 

: عمه جونم ؟! 

ع : بله . مگه نگفتم منو مامان صدا کن یا به اسم کوچک ؟؟ 

من : باشه مامانی 🥰 

ع : وایی تاحالا کسی بهم نگفته بود مامانی . خب نگفتی اسم این کوچولو رو چی بزاریم ؟؟ 

من : ملینا . اسمش رو می زاریم ملینا . 

ع : چه خوب !!! پس من هم اسم دخترم رو می‌زارم سلینا که به ملینا بیاد . 

من : چه قشنگ مامانی . 

ع : خوبه . همیشه بهم بگو مامانی . برای خواهرات بهترین خواهره دنیا باش و گذشته رو برای همیشه فراموش کن . زندگی کن و شاد باش . مرگه ۳ نفر نمی تونه باعث بشه تو زندگی نکنی 😊 

به حرف های عمه و مامان فکر میکردم . پنجره رو باز کردم و فریاد زدم 

: مامان !!!! من می‌خوام همتون رو فراموش کنم . معذرت می‌خوام که نمی تونم دخترت بمونم ولی الان من دختره عمه ام و قراره خواهره دوتا نی نی باشم . ببخشید که می‌خوام فراموش تون کنم . ببخشیـــــــد !!!!! 

اینو با صدای بلند گفتم . با اینکه عمه تازه ازدواج کرده بود و ماهه دیگه سالگرده ازدواج شون یک ساله میشد ۵ ماهه دیگه نی نی عمه به دنیا می اومد . خیلی خوشحال بودم که قراره خواهر بزرگه ی خونه باشم . ملینا و سلینا خواهر های من بودند.................... 

 

امیدوارم لذت برده باشید 😍 لایک و کامنت فراموش نشه ❤️❤️❤️