اکسیژن💙 P4
بپر ادامه
فکر کنم زیباترین لبخند دنیا رو نیلا داشته باشه . حتی وقتی که توی بیمارستان بود هم لبخند میزد و خوشحال بود .با بچه ها بازی میکرد و کلی دوست پیدا کرده بود . وقتی که مامان خوشحالیِ نیلا رو می دید براش مهم نبود که مریضه و فقط به این فکر میکرد که نیلا شاد بمونه ☺️ وقتی که نیلا باعث میشد بچه ها حس خوبی داشته باشن و راحت بازی کنن و بخندن ، پرستار ها به نیلا افتخار میکردن و می گفتن « اون شجاع ترین دختر بیمارستانه » و بعد یک لبخند گرم به نیلا می زدند . نیلا خیلی کوچک بود . ۴ سالش بود که فهمیدیم ریه هایش مشکل داره . همیشه از بچگی سرفه های وحشتناکی میزد و توی هوای گرم بیرون از خونه نمی اومد . اولش هم که به دنیا اومده بود برای ۵ ماه از دستگاهه تنفس استفاده میکرد . وقتی فهمیدیم نیلا این ۴ سال به سختی زندگی کرده و دووم آوردنش عجیب بود مامان شوکه شد . مامان تا چند ماه فقط و فقط گریه می کرد و حال خیلی بدی داشت . منم ۱۰ سالم بود و خیلی نمی دونستم اطرافم چه خبره !!!! به محض اینکه فهمیدیم ، نیلا رو توی بیمارستان بستری کردن . نیلا همون دختری بود که به بچه ها امید می داد و می گفت اینم مثل سرما خوردگی میمونه . روزی که نیلا رو از دست دادیم پرستار سرش رو گرفته بود و گریه میکرد . می گفت
: کسی که خودش امید میداد مرد !!!!!
و پرستار داد و بیداد میکرد و دستاش می لرزید . اون روز مامان توی شوک بود !!!! تا ۳ ماه توی شوک بدی گیر کرده بود .